داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

آغاز سفرهای تازه با یه اتول نو

مدتی بود که اون اتول قدیمی را از گاراژ

 بیرون نیاورده بودم .

 گرچه خاطرات زیادی  از سفرهای دور و نزدیک

 باهاش ،  همراه دوستان صمیمی داشتم ولی

 راستش نمی دونم چرا دلم را زده بود .

 آخه انگار دیگه اون مرکب راهوار  سابق نبود .

تازگی ها هم  هر کی میرسید می پرسید چرا

 چپیدی کنج خونه ؟ نکنه مریضی یا عاشق شدی

 و افسردگی گرفتی ؟ یه عده ای هم  متلک های

 گزنده بار می کردند که : انگار راننده اش به ته

 خط رسیده .

این بود که یه مدل جدید از همون اتول خریدم

 و میخوام باز بزنم به جاده . یا علی