قیافه اش برایم آشنا نیامد ، ولی وقتی هما بابک را به من معرفی کرد
و او چند جمله تعارف آمیز به زبان آورد ، انگار سالها بود او را
می شناختم . بعد سر میز شام و در طول میهمانی که او با صدای
گرم و طرح مطالب شیرین و جذاب توجه همه را به خود جذب کرده
بود، من هرچه بیشتر مطمئن می شدم که او را کاملا می شناسم .
حتی یکبار هم دل به دریا زدم و از او که نزدیک من نشسته بود
پرسیدم : ما قبلا همدیگر را جایی ندیده ایم ؟ ولی قبل از اینکه
خودش پاسخ بدهد هما پرید وسط و گفت : نامزدم سال ها در خارج
اقامت داشته و به تازگی به ایران بر گشته .
آن شب گذشت و من تا نزدیک صبح به او فکر می کردم . تا اینکه
از خستگی به خواب عمیقی قرو رفتم . نمی دونم خوابم چند ساعت
طول کشیده بود که با صدای زنگ تلفن از جا پریدم . هما بود که
برای یک دورهمی دیگر در هفته بعد دعوت کرد . نزدیک ظهر
جمعه بود و دوباره به فکر او افتادم . ناهار ساده ای خوردم و
قهوه ای درست کردم و با فنجون پر اومدم روی کاناپه نشستم
و تلویزیون رو روشن کردم . نمی دونم چه ربطی داشت که وقتی
اولین جرعه قهوه رو سر کشیدم و از داغی اون زبونم سوخت
یک دفعه مغزم کار افتاد . دویدم سمت قفسه ای که نوارهای قدیمی
را اونجا گذاشته بودم . جعبه نوارها رو اوردم بیرون و همه رو
روی میز خالی کردم. دنبال نوار ی میگشتم که روش نوشته بودم
آقای ایکس. خیلی زود پیداش کردم و رفتم سراغ ضبط صوت قدیمی .
یکی دو مرتبه گوش دادم . بله خودش بود . بابک همون آقای ایکس
بود که مدتها دنبال هویتش بودم . خاطراتم منو برد به چندین سال
پیش . آقای ایکس یه مزاحم تلفنی معمولی نبود . اوایل خیلی سعی
کردم از طریق مخابرات پیداش کنم ولی نشد .گویا از خارج تلفن
می زد و قابل دسترس ما نبود. از من اطلاعات زیادی داشت و همین
منو کنجکاو می کرد که بفهمم اون کیه . با صدای گرم و آرام بخشش
، خیلی محترمانه و غیر مستقیم به من اظهار علاقه می کرد ، ولی از
خود هیچ چیز بروز نمی داد . برای همین هم پس از یک مدت نسبتا
طولانی با تعویض خط تلفن و آدرس خونه ، ارتباطم با او کاملا قطع
شد . تا دیشب و اون اتفاق. مدت ها تو شش و بش این برخورد بودم
تا روز عقد هما و بابک فرا رسید .عاقد وقتی نام داماد را میخواند
گفت اقای محمود .....معروف به بابک . انگار منو برق گرفت .
محمود . محمود .....همسایه و دوست دوران کودکی و نوجوانیم.
حالا فقط یک سوال کوچک باقی مانده بود . محمود سالها بعد چگونه
و با چه هدفی تلفن من را در محله ای دیگر پیدا کرده بود و آیا
اکنون مرا می شناسد که همان فرشتۀ کوچک محله امیر آباد هستم ؟.