داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

شهید مهندس علی ......

به علت ریخت و پاش ها ی بی حد وحساب

و مدیریت کاملا غلط چند سال گذشته ،شرایط

سارمان به قدری بحرانی و جو داخلی و شرایط

بیرونی با  خبرهای رسانه ای متشنج شده بود،

که مسئولین بالادستی مجبور شدندبا اصرار

مهندس علی ..... را به ریاست سازمان انتخاب

کننذ به امید اینکه پس از آرام سدن اوضاع

او را بی سر و صدا کنار بگذارند و .......

مهندس علی به پاکدستی و صداقت و انضباط و

تابعیت محض از قوانین و مقررات معروف بود و

همان طور که گفتم با اصرار و بلکه خواهش و

 تمنا او را راضی به قبول این پست کردند .

ولی هنوز زمان زیادی از این انتصاب نمی گذشت

که تعارضات و برخوردهای پشت پرده شروع شد.

و هفته ای نبود که جوسازی و مصاحبه های

آن چنانی و حتی تجمعات عوامل مافیای حاکم

در مقابل سازمان،  عرصه را بر مهندس علی

تنگ نکند . ولی علی هم بیدی نبود که از این بادها

 بلرزد  و تسلیم توقعات نا مشروع  گروه حاکم و

مدیریت قبلی بشود . بدتر از همه اینکه به هیچوجه

هم حاضر نبود کنار برود و خودش استعفا کند .

شرایط داخل سازمان را هم طوری سامان داده بود

که  اکثریت کارمندان و ارباب رجوع ها کاملا راضی

بودند و حتی از او حمایت می کردند . هنوز چهار ماه

و خرده ای نمی گذشت که کارد به استخوان مافیای

داستان ما رسیده  بود و غروب یک روز کاری سنگین

که مهندس علی..... با پیکان قراضه اش به خانه می

رفت .در یک تصادف ساختگی با کامیونی که از فرعی

به اصلی می آمد با زبان روزه " شهید" شد .شهید

صداقت و پاکدامنی و جدیت در اجرای مقررات و قوانین.

فردا که که اتفاقا مصادف با روز بیست و یک ماه رمضان

بود ،  مراسم تشییع جنازه او  بی سر و صدا با حضور

 تعداد بسیار کمی از دوستان و بستگانش برگزار شد.

من هنوز داغدار فقدان برادرم علی هستم و جای خالی

او را در این وانفسا  احساس می کنم .


التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد