خواب دیدم رفته بودیم از یک فروشگاه بزرگ که تازه
افتتاح شده بود، حرید کنیم که یهو آوار عظیمی روی
سرمون خراب شد ولی همه مون اون زیر ، تو ی
محوطۀ نسبتا بزرگی زنده مونده بودیم . نور و هوای
کمی از یه سوراخ کوچک بهمون می رسید . مواد
غذایی و دیگر مایحتاج هم اون زیر پیدا می شد .
ولی هیچکس برای نجات ما نیومد و ما عادت کردیم
که سالها اون زیر زندگی کنیم . با نگرانی و بهت از
خواب بیدار شدم . شب که مثل بیشتر وقتها خسته
و دلزده از جریان زندگی به خونه برگشتم داشتم
فکر می کردم انگار اون خواب انعکاس واقعیت های
زندگی ما بود .