آن شب که از پیش شما رفتم
با واژه های بی صدا رفتم
از خاکدان تیره دل کندم
تا آسمان پیش خدا رفتم
هر چند دلتنگ شما بودم
اما نمیدانم چرا رفتم
فرصت نشد یک بوسۀ گرمی
بستانم از روی شما رفتم
آن خانه را و خاطراتش را
آخر چرا کردم رها ، رفتم ؟
اینجا اگر چه باغ و بستان است
آن خانه بهتر بود تا رفتم
ابنجا بسی دلگیرم از وقتی
از پیشتان ای بچه ها رفتم
تقدیر اما حکم دیگر داشت
دیگر مپرس از من کجا رفتم