داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

ویران خانم


آخرین خبر از ایران خانم حاکی است وی

 به ثبت احوال مراجعه نموده و تقاضای

 تغییر نام خود را داده است ، که با مخالفت

روبرو شده است چون ایران خانم خواسته

 بود نامش از "ایران مام وطن" بشود

 "ویران مام وطن اسبق".

پیام ایران خانم به شوهر فراری


 پیام ایران خانم به شوهر فراری

 

ای حاج مشدی گور به گور شده نمیدونم الآن تو کدوم

سوراخ موشی قایم شده ای. چه بهتر  که ریخت

منحوست رو  دیگه نبینم .یادته همیشه فکر می کردی

مرگ خوبه اما برای همسایه ، اما هیچ فکر نمی کردی

 اینطوری تو تله ای که خودت گذاشته بودی گرفتار

بشی. الهی جزٌ جیگر بزنی نامرد. نمی دونم چه

جوری تقاص این همه خون بچه های منو که ریختی

 میخوای پس بدی . ولی از قدیم گفتن دیر و زود داره

سوخت و سوز نداره . ما آدرس چند جایی رو که

فکر می کنیم  اونجا مخفی شده باشی به عزرائیل

 دادیم .  گرچه الان سرش خیلی شلوغه امیدوارم

تو رو بذاره تو اولویت و بیاد سراغت.

بدبخت ، شنیدم وقتی تو وارد جهنم می شی ، شمر

و یزید  و چنگیز و هیتلر و استالین و....یه عریضه  و

درخواست عفو به درگاه الهی میدن که گناهان

اونها رویهم یک سر سوزن جنایات تو نمی شه

و دلشون نمی خواد یا تو یه جا باشن و با دیدن تو

 عذابشون چند برابر  بشه .

دست شیطان مثل همیشه پشت و پناهت

 امضا -   ایران

 

 

 

دیوانه عشق و حال


از در محضر که اومدم بیرون انگار بعد از یک

 حبس طولانی مدت از در زندان  بیرون آمده ام

خیلی خیلی خوشحال بودم که دیگه ریخت

نحس مهران رو با اون چشمای ور قلمبیده

و هیزش نمی بینم.مهران لقمه ای بود که

 پدر و مادرم برام گرفته بودن تا جلوی شیطنت

های منو بگیرن. لقمه ای که توی گلوم گیر کرد

 و نزدیک بود خفه ام کنه . مردک مزور حقه باز

که با عنوان استادی دانشگاه و پول و پله ای

که داشت همه رو فریب داد .الکلی و خانم باز

و قمار باز ، با دستِ بزن و خیلی چیزای دیگه

تا دلتون بخواد.

هرچه بیشترِ سال های زندگی مشترکمان با

جنگ و دعوا گذشت ،جدائیمان با توافق و آسان

انجام شد چون هر دو آنقدر از کثافتکاری های

هم مدرک داشتیم که ترجیح دادیم کار به دادگاه

نکشه .

حالا جالبه من یه مرد جذاب ولی نابینا رو برای

ازدواج مجدد پیدا کرده ام.  این وصلت اگر صورت

 بگیره چند تا هدف منو براورده می کنه .یکی

اینکه آبرویی از پدر و مادرم میره با این دختر

دیوانه شون که تلافی اصرار اون ها برای ازدواج

با مهران در بیاد. یکی هم این که دست و بالم برای

هر شیطنتی که میخوام بکنم باز می مونه. دیگه

این که برای اونایی که منو از نزدیک نمی شناسن

میشم مظهر انسانیت و فداکاری. این هم یه

پوشش خوبی یه برای برنامه های خاص خودم .

 و بالاخره  از همه مهمتر این که این مردک بهش

 ارث و میراث خیلی خوبی رسیده و جون  می ده

برای چند سال عشق و حال حسابی و راحت. برم

ببینم میتونم تورش کنم.

امضا :دیوانه عشق و حال -مهرناز