داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

درد بی درمان تنهایی



 درد تنهایی وصف ناکردنی است 


تنهایی درد بی درمان  روح است 


شاید این  سه نصویر گویا تر از قلم  من در توصیف تنهاییم باشد







پشیمان


نمی دونم چی بگم صبح نزدیکه و من

هنوز هیچ کاری نکرده ام . اشتباهم این

بود که از سر شب که وقت داشتم باید

برنامه ریزی می کردم . ترس و تردید

همه فرصت ها رو از من گرفت .به اندازه

یه دفترچه صد برگ کاغذ سیاه کردم و

پاره کردم و ریختم دور و برم . اگه به جای

نوشتن، از جام پا می شدم و می رفتم

 پشت پنجره و تعداد چراغای قرمزشهر

رو می شمردم، و منهم به علامت همدردی

یه چراغ قرمز روشن می کردم.اگر گوشام

 رو تیز می کردم و ناله های دردناکی رو که

تو دل شب پیچیده بود تشخیص می دادم

و با اونا همنوایی می کردم ، الآن اینقدر

پشیمون نبودم. آفتاب که بزنه و مردم بیان

بیرون از خونه هاشون ، من حتی پشت

پنجره هم نمیرم مبادا نگاه شماتت

بارشون به من بیافته و ازخجالت آب بشم .