داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

هنگام هنگامه ها

 

اهریمن را

 با رخ پوشه ای خدایی

دیدیم و نشناختیم

در خانه پذیرایش شدیم

و کرد آنچه کرد

با تمام کینه هایش

به این سرزمین  اهورایی و مردمانش

ارمغانش مرگی هر روزه بود

و دردی جانکاه و پیوسته

زندگی دوزخی را نیز

سالها بردبارانه سر کردیم

با آتشی که هر روز

سراسر وجودمان را  می سوزاند

 

آیا این آزمونی نبود  بس بزرگ

 و بی اندازه تلخ

برای ملتی کهن

که در شوره زار تاریخ

خام اندیشانه

 راه رستگاری خود را

برای چندمین بار گم کرد

 و اهریمن را در خاک خویش فرود آورد

 

آیا چهل سال سوختن و ساختن

برای دشمن شناسی بسنده نبود

پس  اکنون که

هنگام هنگامه ها فرا رسیده است

 و به سراپرده اهریمن

گامی بیش نمانده

باید بیش از پیش پای فشرد

با مشعل آزادی

و به آتش خشم مقدس

چنانش سوزاند

و برباد داد

که شیوۀ اهریمن سالاری

برای همیشه

از این سر زمین برافتد

 

باشد تا این آزادی

سده ها بپاید

و پاس داشته شود

تا  ما

دردهای بازماندۀ خود

در لایه های انبوه تاریخ را

یکایک درمان کنیم

و جاودانه

رستگار شویم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد