اهریمن را
با رخ پوشه ای خدایی
دیدیم و نشناختیم
در خانه پذیرایش شدیم
و کرد آنچه کرد
با تمام کینه هایش
به این سرزمین اهورایی و مردمانش
ارمغانش مرگی هر روزه بود
و دردی جانکاه و پیوسته
زندگی دوزخی را نیز
سالها بردبارانه سر کردیم
با آتشی که هر روز
سراسر وجودمان را می سوزاند
آیا این آزمونی نبود بس بزرگ
و بی اندازه تلخ
برای ملتی کهن
که در شوره زار تاریخ
خام اندیشانه
راه رستگاری خود را
برای چندمین بار گم کرد
و اهریمن را در خاک خویش فرود آورد
آیا چهل سال سوختن و ساختن
برای دشمن شناسی بسنده نبود
پس اکنون که
هنگام هنگامه ها فرا رسیده است
و به سراپرده اهریمن
گامی بیش نمانده
باید بیش از پیش پای فشرد
با مشعل آزادی
و به آتش خشم مقدس
چنانش سوزاند
و برباد داد
که شیوۀ اهریمن سالاری
برای همیشه
از این سر زمین برافتد
باشد تا این آزادی
سده ها بپاید
و پاس داشته شود
تا ما
دردهای بازماندۀ خود
در لایه های انبوه تاریخ را
یکایک درمان کنیم
و جاودانه
رستگار شویم