ای سوار عاشق جمازه ران
بس کن این دیوانگی ، ما را مخوان
لیلی تو دل به تو نسپرده است
او دل از بسیار چون تو برده است
لطف او در حق تو باشد همین
تا زند او کاسه ات را بر زمین*
تو گمان کردی که این از میل اوست
قصۀ ما قصۀ سنگ و سبوست
این اشارت را تو وارون دیده ای
گوئی از چشمان مجنون دیده ای
قیس** باش و حال مجنون وا بنه
لیلی بیچاره را تنها بنه
*اشاره به این شعر معروف :
اگر با ما نبودش هیچ میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
** قیس نام اصلی مجنون است