گل :
در حجم پر شمار کلاغان رنگ رنگ
دستگاه های تغییر صدا
جراحی های پلاستیک
کاشت مو در یک جلسه
که همه چیز را
وارونه می نمایانند ،
باور نمی کنم
صداقت بلبل را ،
برای من که عمرم
چندان دراز نیست
تنها یک دلِ دست نخورده
برای گذران لذت بخش بهار
اهمیت دارد
پس سینه ات را بشکاف
و قلبت را اگر سپید است
به من پیشکش کن
بلبل :
من نیز گرچه برایت صادقانه می خوانم
اما از دیروز ، ترسی مبهم
وجودم را فرا گرفته است
وقتی باغبان را دیدم
که با قلم موی زمختی
برخی گلها را رنگ می کرد
و با اسپری ، عطری شیمیائی
به آنها می پاشید .
اما پیشنهادت را می پذیرم
سینه ام را می شکافم
و قلبم را به تو هدیه می کنم .
تو هم با خون سبز من
خود را بشوی
تا در آخرین لحظه
با این اطمینان بمیرم
که جانم را
به یک گل خدائی
تقدیم کرده ام
گل:
نه ، بیا دعا کنیم
بارانی سیل آسا ببارد
و همۀ ناپاکی ها را بشوید
شاید خدا ما را هم
به بهشتِ یک رنگی ها ببرد