چشمای درشت و سیاه و خیلی گیرایی داشت
خیلی خوش سر زبون بود و با آون صدای گرمش
مخاطب خودش خیلی زود جذب می کرد ، اسمش
یلدا بود .
برای همین هم بود که با یک بار دیدنش درمهمونی
شب یلدای پارسال نقش صورت زیباش برای
همیشه تو حافظه من باقی مونده . البته یه دلیل
خیلی مهمتر هم داشت که من دیگه هیچوقت اونو
فراموش نمی کنم و یه عکسشو از مادرش به یادگار
پیش خودم نگه داشتم . همون شب موقع برگشت از
مهمونی شوهر حسود و در واقع دیوونه اون به
بهانه گرم گرفتن اون با مهمونا ، که چند نفرشون
از مردای فامیل بودن ،اون قدر زده بودش که دو روز
تو کما بود و بعد از دنیا رفت.
توی مراسم شب یلدای امسال همش تو فکر اون
بودم که صاحبخونه مردی رو نشون داد و گفت
ایشون رو که می بینی شوهر خدا بیامرز یلداست
که با یه مقدار مختصر پول از مجازات فرار کرد .
به احترام روح یلدا هم که شده مهمونی رو نیمه کاره
ول کردم و برگشتم خونه و تا صبح گریه کردم .