داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

رنگ آسمون


یادش به خیر چه دوران خوبی بود وقتی دبیرستان می رفتم ،

روز های پر از شادی و امید و سر خوشی . در یکی از همون روزها

بود که معلم با حال ما موضوع انشاء جلسۀ بعد رو رنگ آسمون

تعیین کرد .هفته بعد همۀ ا ونهایی که اومدند و انشاء خودشون رو خوندن

تقریبا یه چیز نوشته بودن . همشون کم وزیاد دربارۀ رنگ آبی آسمون

و زیبایی اون داد سخن داده بودند .  آقای اژدری که با بی میلی و بی

 حوصلگی آشکاری صحبت های بچه ها رو گوش می کرد بالاخره

صبرش تموم شد و گفت کسی حرفی به جز رنگ آبی آسمون

نداره ؟ وقتی کسی سکوت کلاس رو نشکست  خودش جواب داد

که :: پس رنگ سیاه آسمون در شب چی ، پس رنگ سرخ اسمون

موقع طلوع و غروب آفتاب چی ،پس هفت رنگ آسمون در زمان

تشکیل رنگین کمان چی این ها چی این ها رنگ آسمون نیستند.

در این موقع زنگ خورد و گویا حرفای اون نا تمام موند .

هفتۀ بعد هم آقای اژدری بحثش رو ادامه نداد و کسی هم سوالی

نکرد و موضوع فراموش شد .

چند سال بعد یکی از اساتیدم در دانشکده علوم اجتماعی همون

موضوع رو به طور تصادفی و در پی سوال یکی از دانشجویان

مطرح کرد که آسمون چه رنگیه و بجث رو کشید به رنگ آسمون

 زندگی که گاهی آبی و آفتابی و گاهی تاریک و تیره است

 ولی حتی در تیره ترین شبها هم اگر دقت کنیم کورسوی

 ستاره ای از دور دستها نوید روشنایی رو می دهد .

از همون دوران من نه از آسمون آبی  و آفتابی زندگی

خیلی ذوق زده می شم و نه از شبهای نیره و تار خیلی نا امید.

پایین و بالاهای زندگی رو  مثل تغییرات رنگ آسمون ، طبیعی

تلقی می کنم. این تقدیر و سر نوشتی است که خواه ناخواه

برای همۀ ما نوشته شده و راه گریزی از اون  و چاره ای جز

تسلیم نیست.  نمی گم برای زندگیمون  برنامه نداشته

باشیم ولی موفقیت  کامل هم فقط  در شرایط استثنایی و

حاصل میشه و اگر حتی به کمی بیش از پنجاه در صد اهداف

خودمون دست پیدا کنیم باید خدا را شکر کرد .

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد