بیهوده در انتظارطلوع سپیده
و درخشش آفتاب نشسته ای .
سپیده ساعت هاست دمیده
و خورشید در آسمان بالا آمده است .
تویی که چشمانت را بسته ای ،
و چادر سیاه ترس و ناآگاهی
بر سر کشیده ای .
سپیده لواسانی