داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

داستانک های شیشه ای

داستان کوتاه و شعر و ....و مهربانان ،نقد و نظر فراموش نشود

با یک هزار زخم




من زخمیم مپرس چرا

که خوب میدانی

لبی که تو را بوسید

دستی که تو را نوازش کرد

قلبی که عشقش را به تو بخشید

جسمی که به تو تسلیم شد

روانی که آرامش خود را در تو یافت

و تو بر همه این ها تیغ خیانت کشیدی

و درپی قربانی دیگری مرا رها کردی

با یک هزار زخم

با یک هزار درد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد