-
عطر عاشقی
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 00:05
وقتی سوار بر زورق بی وفایی و هجران در افق سپید دریا دور می شدی من تمام آرزوهایم رابیرون کلبۀ ساحلی ، در چاله ای به اندازه یک دل پژمرده به خاک سپردم ،و کنار آن نهال کوچکی از امید کاشتم که آن روز و هر روز آن را با اشک چشم و خون دیده آبیاری کرده ام . اکنون همه روزه از بام تا شام در زیر درخت سایه گستری که عطر گل های سرخ و...
-
فرشتۀ رویاها
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 23:08
همچون دریای نا آرام در یک روز ابرناک غم در چشم های آبی تو موج می زند اما گل سرخ لبانت بوی خوش امید و دلدادگی می پراکند ای فرشتۀ رویاها هر چند در این جنگل انبوه همۀ پرنده های خوشبختی به دام تاریکی افتاده اند اما بلبل عاشقی هست که دلش برای تو می تپد و در یک روز آفتابی در کرانۀ دریای بی کران برای پرواز به سوی افق های...
-
پردۀ اشک
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 11:49
سرت را عاشقانه هم روی شانۀ من مگذار که شانه ام شکسته است دستانم را دردستانت مفشار اگر چه به گرمی که انگشتانم خرد شده است بوسۀ داغی از لبانم مخواه که خونین است چشمانت را در چشمان من مدوز که در پس پردۀ اشک پنهان است اما در این شب سیاه تنهایم مگذار ، مادر می خواهم به یاد کودکیم با لالائی تو بخوابم و خواب آفتاب و آزادی را...
-
روح آرزوها
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 20:34
همراه جمعیت کمی که هروله کنان به دنبال جنازه می رفتند منهم هر از گاهی همصدا شده و لا اله الله می گفتم .باورم نمی شد که این جسم ساکت و سنگینی که پیشاپیش بر دوش چند نفر جلو می رود جنازۀ من باشد . نمی دونم چرا یاد راه پیمایی ها و الله اکبر گفتن های خیلی سال های پیش می افتم . شاید یاد آن روزها برایم همان قدر تلخ باشد که...
-
نمایش در یک پرده - سر زمین داغ و درفش
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1392 23:29
نمایش در یک پرده سر زمین داغ ودرفش رستم زخمی ، بر روی زمین افتاده و در حال مرگ است . دستی به یال خونین رخش می کشد که کنار او افتاده و او هم واپسین دم زندگی خویش را می گذراند . درسمت راست پهنه نمایش و کمی در پشت ، اهورا و اهریمن بدون پیروزی فرجامین با هم کشتی می گیرند . رستم : نفرین بر این سرزمین پهلوان کش و عاشق کش...
-
سبزه ای بر گوری
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 12:23
آخرین باری که سبزه گره زده بودم بیست سال پیش بود . یک روز سیزده بود که با فک و فامیل از شهر کوچکمان بیرون زده و کنار قطور چای ( رودخانه قطور) در باغ با صفایی دور هم نشسته و مشغول بگو و بخند بودیم . بعد از ناهار بود که مادرم منو به گوشه ای کشید و با نگاهی ملتمسانه و پر از عشق مادرانه ازم خواست که اون سال هم یه بار دیگه...
-
بهاره
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1392 17:51
پدر دیروز از بیمارستان مرخص شده بود ودر خانه استراحت می کرد من و مادر و داداش دور تختش جمع شده بودیم و دلداریش می دادیم . آخه یه از خدا بی خبر دار وندارش رو بالا کشیده بود. انگار برگشته بود به چهل سال پیش که اومده بود تهران و شده بود شاگرد حجره یکی از آشناهای دورمون . حالا یه تاجر ورشکسته بود و دستش از همه جا کوتاه ....
-
بهار ذهن
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1391 20:16
ذهن را با بهار تازه کنید تا ببینید زندگی زیباست سال های سیاه و سرد گذشت روزگار تحقق رویاست
-
رویاها و آرزوها
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1391 21:22
اومده بود بازار ، خریدهای عمدۀ شب عیدش را انجام بدهد پسر کوچک و شیطانش را هم همراه خود آورده است که گاهی جلوتر از او و گاهی پشت سر مادر می دود . برایش یک بستنی قیفی می خرد و او را به دنبال خود به داخل یکی از تیمچه ها می کشد . جلو یکی از حجره ها مشغول پرسش و ورانداز است که ناگهان متوجه غیبت بچه می شود . ابتدا با...
-
گل حسرت گل یخ
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 19:55
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یاد باد آن بهاران را بهار عشق که دشت دشت شقایق می روئید و گل حسرت، برای بهاری که چند روز بیشتر نپایید و گل سنگ برای پائیزی به وسعت یک عمر و لاله سیاه در سوگ دشت سبزی که کویر شد و گل یخ برای زمستانی که پایان جهان است
-
رضا و سارا
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 19:27
ساعت حدود سه بعد از نیمه شب بود که بچه ها از صدای هق هق گریه ای از خواب پریدند . رضا بود که با موبایل صحبت می کرد و بریده بریده کلماتی رو می گفت ..... آخه چرا ..... حیف شد ..... چه دختر خوبی بود .....تو فیسبوکش از مرگ می نوشت ، ولی باور نمی کردم.... من هم خودمو می کشم.... من باید برم پیشش توی اون دنیا .... فردا تو...
-
وقتی دلم را شکستی
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 18:26
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 وقتی دل یک زن را می شکنی و در زیر پای غرور و خودخواهی احساسش را لگد مال می کنی همۀ دارائیش را به یغما برده ای پس حتی اگر سکوت کند از ترس یا امید به روز تلافی هرگز تو را نخواهد بخشید کافی است به خلوتش راه یابی، که دیگر نخواهی توانست، و اشک های...
-
کشتی زندگی
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 21:39
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هیچ از همکاراش از زندگی خصوصی او اطلاع دقیقی نداشتند ولی روحیه شاد و برخورد مثبت و پر انرژی او در محل کار زبانزد همه بود . توی هفت هشت سالی که از سابقه کارش در اون اداره می گذشت هیچ کس از او اخمی یا گلایه ای به ییاد نداشت کارش رو هم بسیار مرتب و...
-
نیمه شب های زمستان
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 14:32
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA پرسیده ای از من که آیا دوست داری درنیمه شب های زمستان در رختخواب گرم خود خواب خدا را با هاله ای از ماهتاب عاشقانه؟ نه ، من پاسخم اینست من دوست دارم در کوچه های سرد و یخبندان و تاریک در کلبه های تنگ و درد آلود و غمناک در بر بگیرم جسم سرد کودکی را کز وحشت این زندگی می لرزد...
-
به یاد یلدا
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1391 21:50
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چشمای درشت و سیاه و خیلی گیرایی داشت خیلی خوش سر زبون بود و با آون صدای گرمش مخاطب خودش خیلی زود جذب می کرد ، اسمش یلدا بود . برای همین هم بود که با یک بار دیدنش درمهمونی شب یلدای پارسال نقش صورت زیباش برای همیشه تو حافظه من باقی مونده . البته یه...
-
دلم خوشست
یکشنبه 26 آذرماه سال 1391 20:54
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA دلم خوشست که گاهی تو را ز دور ببینم به ظلمتی که در آنم عبور نور ببینم به انتظار نشینم که ماه کی به درآید در آفتاب جمالت شب حضور ببنم چه می شود چو سحابی بر این کویر بباری چه می شود به نگاهی سحر کنی شب تاری چه می شود به کلامی نسیم مهر فرستی که روی عاشق صادق ز غم گرفته غباری...
-
متاسفم ...تسلیت
شنبه 25 آذرماه سال 1391 21:46
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دیگه از دستش ذلٌه شده بودم اون روز چند بار زنگ زده بود و می خواست که من برگردم سر خونه زندگیم من هم محکم ایستاده بودم که دیگه پیشش بر نمی گردم . اخرین حرفی که توی تلفن به من گفت این بود که : پشیمون می شی، وحالا نمی دونم چرا اون موقع شب دوباره...
-
خدا را شکر
جمعه 17 آذرماه سال 1391 11:32
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 - پاشو مرد یه کاری بکن ، الان شیش ماست بیکار نشستی تو خونه - چکنم عزیزم از دانشگاه که بیرونم کردن ، کتابام رو هم که اجازه چاپ نمی دن ، منم که کار دیگه ای جز نوشتن و گفتن بلد...
-
آخر پاییز
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 22:44
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA آخر پاییز است برگ های زرد دفتر خاطراتم را به دست باد می سپارم و عکس های مشترکمان را در حیاط خلوت حافظه زیر باران اشک می شویم آنگاه در جستجوی تو ، ای آسمانی شده از پنجره پرواز خواهم کرد
-
یک عاشقانه
جمعه 10 آذرماه سال 1391 23:10
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA جان جانانم سلام این روزها سالی می گذرد , از در گرفتن آتشی در خرمن هستی ام . آتشی که ترکیبی شگفت از عشق و هوس و شیدائی و سرمستی بود . شرر را نگاهی و پیامی , شاید نابجا و شیطانی , به جانم زد وپاسخی معصومانه آتش را شعله ور ساخت ....
-
قربان حکمت خدا بروم
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 23:09
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 پارسال همین موقع ها بود که تنها پسر دانشجوی آن ها در تصادف کشته شد و خانواده داشت کمی آرامش پیدا می کرد که چند روز پیش پدر هم ناگهان سکته کرد و همسر و دو دختر خود را تنها گذاشت . درد و رنج آن ها البته قابل توصیف نیست. ولی به گمانم واعظ مجلس ختم...
-
یاری دیگر
جمعه 3 آذرماه سال 1391 00:53
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA در زیر باران عاشقانه می دویدیم با خنده های کودکانه می دویدیم پای جفا را بر چمن ها می نهادیم در فکر فردا شادمانه می دویدیم در زیر باران کلبۀ ما می درخشید در کوهپایه، دشت زیبا می درخشید هر چند ابری بود بالای سر ما اطراف ما از برق رویا می درخشید تا ناگهان در آسمان برقی درخشید...
-
یاران در باران
یکشنبه 28 آبانماه سال 1391 23:13
توی اون بارون شدید ، پرویز به آهستگی رانندگی می کرد رامین هم تو صندلی عقب از سرما کز کرده بود و تو خودش مچاله شده بود . گفتم رامین میخوای بخاری رو روشن کنم ، گفت نه نمی خواد خوبه . از پنجرۀ بغل پیاده رو و مغازه های بی مشتری خیابون ولیعصر رو نگاه می کردم . که یهو چشمم به یه پیرمردی افتاد که انگار منتظر تاکسی بود و زیر...
-
رویا ، امید ، آرمان
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 19:49
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA از خرید که اومدم ، سر راهم به آشپزخونه ،کنار تلفن یکی از اون پاکتهای کادوئی صورتی رنگ رو دیدم که روش نوشته بود تقدیم به رویای زیبای خودم . خط قشنگ آرمان بود که مثل خودش آرامش بخش و در عین حال اسرار آمیز می نمود . پاکت را باز کردم نوشته بود : "تو حق داشتی که می گفتی:...
-
عروسک ها
شنبه 20 آبانماه سال 1391 17:38
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA خو کرده ایم به تکرار به تماشای عروسک هایی که روی صحنه می آیند و می روند و هر از گاهی به سوی ما شلیک می کنند اگر جان سالم به در بردیم سفیهانه می خندیم و خدا را شاکریم و اگردیگری هدف قرارگرفت تنها سری به علامت تاسف می جنبانیم و می رویم بلیط سآنس بعد را می خریم من که این را...
-
آیینه های موازی
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 21:43
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA آیینه های موازی آیینه های تنگ تکرارهای پوچ تا بی نهایت گورستان تا حد انفجار تهوع سنگی بزن به آینه و بگریز بگریز از شقاوت تکرار بگریز تا نهایت آزادی آنجا که هر کدام دور از حصار ِآینه ها جامی گرفته ایم در دست های خویش از آب و آفتاب
-
چرخ و افتخار
جمعه 12 آبانماه سال 1391 09:56
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA چرخ ماشین افتاده بود تو "جوب" . کنار خیابان ایستاده بود و چشمش به دنبال کمک می گشت . ماشین های عبوری هم باسرعت از کنارش می گذشتند و آب گل آلود کف خیابان را به لباسش می پاشیدند از دور چشمش به دو عابر جوان افتاد که به او نزدیک می شدند . به کنارش که رسیدند نگاهی به...
-
رویای سراب گونه
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 00:18
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 درتشنگی کویر رویاهای سراب گونه را رها کن چشم به آسمان بدوز با ابر های سیاه دوست شو و با پاهای تاول زده به دنبال باد حرکت کن باران را خواهی یافت و برکه را و این حقیقت را که آن کویر کوچک تر از حیاط خانۀ توست وسعت کویر و عمق تشنگی در هراس رویا گونۀ...
-
گل سرخ و گل یاس
سهشنبه 9 آبانماه سال 1391 00:28
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 وقتی گفتی می آیی قاب بزرگ و کهنۀ تنهائیم را از روی دیوار خاکستری اطاقم برداشتم ، آن را شکستم و در باغچۀ کوچک آیندۀ خود در انتظار گل های سرخ امید به خاک سپردم هرگز نیامدی و اکنون تمام باغچه را گل یاس پوشانده است
-
پایان خط
جمعه 5 آبانماه سال 1391 14:17
Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-CA X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 در تاریکی در تراس ایستاده بود ، به صدای مبهم و ممتد بارش باران و برخورد قطرات آب به سبزه ها و گل های کف حیاط گوش می کرد اما چشمانش به چراغ های دور و نزدیک شهر خیره بود و از...